کاربر مهمان، خوش آمدید.  ورود به پنل کاربریثبت نام

مشاغل صنعت و صنایع ایران

پورتال ثبت و تبادل اطلاعات صنایع ایران و مشاغل وابسته

صنعت
به پورتال تخصصی و حرفه ای ثبت و تبادل اطلاعات صنایع ایران و مشاغل وابسته خوش آمدید
شما هم به جامعه بزرگ صنعت و صنایع ایران بپیوندید...

ساز سازی چیست؟

منتشره شده در یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۰

تاریخچه

بر اساس اسناد و مدارک موجود با آغاز به کار « مکتب خانه صنایع مستظرفه » در سال ۱۸۷ به سرپرستی استاد محمد غفاری ” کمال الملک ” و سپس بنیانگذاری « مدرسه صنایع مستظرفه » توسط استاد حسین طاهر زاده بهزاد در سال ۱۳۰۹، شالوده ایجاد کارگاه های سنتی به منظور آموزش و حفظ و اشاعه هنرهای ملی و بومی ایران گذاشته شد. در آغاز، تاسیس کارگاه های مینیاتور به سرچرستی مرحوم هادی مختار تجویدی و خاتم به سرپرستی مرحوم صنیع خاتم و منبت به سرپرستی مرحوم حاج آقا امامی صورت گرفت و پس از آن کارگاه های زری و مخمل بافی، رنگرزی سنتی، قالی بافی و طراحی سنتی ایجاد شد. کلیه اساتید و هنرمندان این کارگاه ها برگزیده از هنرمندان چیره دست از اکناف کشور بودند.

در سال ۱۳۱۰ رشته های مشبک و معرق چوب به کارگاه منبت افزوده شد و در سال ۱۳۱۱ مدرسه صنایع مستظرفه به موسسه قالی ایران و اندکی بعد به مدرسه صنایع قدیمه و سپس به هنرهای قدیمه تغییر عنوان پیدا کرد. در سال ۱۳۰۹ کارگاه کاشی و سرامیک هنرستان افتتاح شد که بعدها به کوشش مرحوم مهندس مهدی زواره ای تکامل یافت. در سال ۱۳۱۹ با تاسیس دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران توسط وزارت پیشه و هنر، آموزش هنرهای تجسمی و مدرن در این دانشکده و دروس هنرهای سنتی و ایرانی، به هنرستان هنرهای قدیمه واگذار شد. طی مدت کوتاهی این هنرستان، به هنرستان هنرهای زیبا و سپس به هنرستان هنرهای ملی تغییر نام داد و در سال ۱۳۲۵ به حذف جنبه های آموزشی، با عنوان « اداره هنرهای ملی » ادامه کار داد. در سال ۱۳۳۳ کارگاه مینا سازی به همت استاد احمد رائض، در سال ۱۳۳۴ کارگاه ساز سازی به همت استاد ابراهیم قنبری مهر و در سال ۱۳۳۵ کارگاه قلمزنی و نقره سازی به همت استاد محمد دهنوی، در این اداره افتتاح شد.

کلاسهای آموزشی در سال ۱۳۳۶ برای علاقه مندان فراگیری هنرهای سنتی در کنار اداره هنرهای ملی شروع به کار کرد. در همین سال با تاسیس اداره هنرهای زیبای کشور در وزارت معارف، هنرهای ملی به این اداره ملحق شد.

با تاسیس وزارت فرهنگ و هنر در سال ۱۳۴۳ اداره هنرهای زیبای کشور و همچنین اداره هنرهای ملی به این وزارتخانه انتقال یافت. در سال ۱۳۴۶، اداره کل آفرینشهای هنری و ادبی تحت پوشش معاونت هنری وزارت فرهنگ و هنر ایجاد گردید و اداره هنرهای ملی با عنوان « اداره کارگاه های هنری » یکی از واحدهای تابعه این اداره کل قرار گرفت. کارگاه های هنری تا سال ۱۳۵۶ به عنوان زیر مجموعه اداره کل آفرینشهای هنری و ادبی به فعالیت خود ادامه داد و در این سال با حذف ابعاد هنری آن، به دفتر پژوهش و آفرینش، تغییر نام داد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای مدت چند ماه این کارگاه ها تعطیل شد تا در سال ۱۳۵۸ با عنوان « اداره کل هنرهای سنتی » آغاز به کار نمود و در سال ۱۳۶۰ تابعیت این اداره در وزارت فرهنگ و آموزش عالی محرز گردید. دوسال بعد در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۲ این اداره به عنوان یکی از واحدهای تابعه معاونت حفظ و احیاء میراث فرهنگی، با اهدافی برنامه ریزی شده چون: فراهم آوردن موجبات آموزش، پژوهش، گردآوری، اسناد و مدارک، عرضه و نمایش و اشاعه و گسترش و آفرینش هنرهای سنتی، آغاز به فعالیت کرد. اداره کل هنرهای سنتی شامل اداره پژوهش، اداره آموزش و اداره کارگاه های هنرهای ( شامل کارگاه های مینیاتو و تذهیب، قلمزنی، قالیبافی، گلیم بافیریال زری بافی، رنگرزی و کارگاه ساز سازی ) و اداره فروش و نمایش بود.

همزمان با تاسیس سازمان میراث فرهنگی کشور در سال ۱۳۶۷ و به منظور بخشی از اهداف این سازمان در ارتباط با هنرهای سنتی کشور و همچنین پژوهش در مبانی نظری و بررسی سیر تحول و تطور این هنرها در طول تاریخ، مدیریت پژوهش های هنرهای سنتی تاسیس گردید و کلیه کارگاه ها و هنرمندان فعال در اداره کل هنرهای سنتی وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت، تحت سرپرستی این مدیریت قرار گرفت.

این مجموعه در سال ۱۳۷۶ با هدف تقویت امر پژوهش در گروه های هنرهای صناعی، قالی و دستبافته های سنتی، هنرهای وابسته به معماری سنتی، موسیقی سنتی ( مقامی و دستگاهی ) و نمایشهای سنتی و آیینی به همراه کارگاه های پژوهشی مخمل و زری بافی، قالی و گلیم بافی، خاتم، منبت و معرق، مینا، کتابت و نگارگری، قلمزنی، ساز سازی، سفال و سرامیک، رنگرزی سنتی و نقاشی و چاپ روی پارچه؛ با عنوان پژوهشکده هنرهای سنتی، یکی از واحدهای تابعه معاونت پژوهشی سازمان میراث فرهنگی کشور شد و با تاسیس پژوهشگاه میراث فرهنگی در سال ۱۳۸۵، با اضافه شدن کارگاه های پژوهشی نقاشی قهوه خانه ای، نقاشی و تراش روی شیشه، کارت بافی، زرگری، دوختهای سنتی و لاکی روغنی به فعالیت خود ادامه می دهد.

نگرشی بر سازشناسی:

مقوله سازشناسی از دو دیدگاه قابل بحث و برخورد است:

الف) دیدگاه دائره المعارفی: در این دیدگاه می توان سازشناسی را علم شناخت سازهای مختلف مورد استفاده در موسیقی خاص چون موسیقی ایرانی، اروپایی و . . . دانست. در این دیدگاه موقعیت و مشخصه های اصلی تمام یا حداکثر سازها مورد ارزیابی قرار می گیرد. ویژگی مهم این دیدگاه و روش، توضیح محض بودن آن است. بدین معنا که مولف یا گرد آورنده دائره المعارف، نه از بعد منتقدانه بلکه از زاویه توصیف وارد می شود. در این زمینه در کشور عزیزمان نیز آثاری به رشته تحریر در آمده است که استفاده از آنها به عنوان مرجعی برای آشنایی با پیکره فیزیک موسیقی بسیار مفید است.

ب) دیدگاه شناختی یا ساز شناسی حقیقی: در این دیدگاه، سازشناسی نه به معنای آشنایی با سازهای مختلف، بلکه به مفهوم بررسی علمی ساز سازهای خاص است. اولین نتیجه و پیامد این مفهوم، خارج شدن ساز شناسی از دایره توصیف گرایی محض است. در ساز شناسی حقیقی همت پژوهشگر، مصروف بررسی و شناخت ساختار، قابلیت های فیزیکی، توانمندی ها، جایگاه و اوضاع ساز خاصی می گردد. در میان تالیفات مربوط به سازشناسی، در این زمینه کمتر فعالیت شده است. حال آن که ضرورت چنین فعالیتهای علمی در موسیقی ما به وضوح احساس می شود.

ای دوست شکر بهتر یا آن که شکر سازد؟ خوبی قمر بهتر یا آن که قمر سازد؟

مولانا – دیوان کبیر

بر اهل فن پوشیده نیست که اثر و احساس هنری و ابزار انتقال آن رابطه تنگاتنگ و انکار ناپذیری است که تصور یکی بدون دیگری کاملا بی معناست. شاید در معدودی از رشته های هنری ضرورت این رابطه کمتر محسوس باشد، اما به جرات می توان مدعی شد که هیچ اثر هنری بدون ابزار بیان ( در حد مطلوب ) توان انتقال تمامیت خود را با همه ضرافت و زیبایی ندارد.

معهذا طبیعی است که به تناسب رشته های مختلف، شدت و ضعف این رابطه متغیر است، اما ضرورت آن در هنر موسیقی به مراتب بیشتر از هر هنر دیگری محسوس است، چه، موسیقی میدان شنیدن است و مستقیما با احساسات و عواطف انسانی در ارتباط است و احساس زشتی و زیبایی در آن با گوش غیر حرفه ای و غیر متخصص هم حتی با کمترین سنجش و دقت امکان پذیر است.

توجه نابرابر به قالب و محتوا …..

موسیقی ایرانی، ریشه در اصالت فرهنگ ایرانی داشته و از سابقه تاریخی چند هزار ساله برخوردار است. در تمام ادوار تاریخ این ملت، علی رغم تمام فراز و فرودها، دوشادوش مردم و همراه آنان بوده است. به تحقیق می توان گفت، کمتر ملتی در تاریخ از ذوق و احساس هنری ایرانیان بهره مند بوده است. در بیان اصالت و تاثیر گذاری موسیقی ایرانی، زنده یاد استاد روح الله خالقی در مقدمه کتاب تاریخ موسیقی چنین می گوید:

« پس از ظهور اسلام موسیقی ایرانی بوسیله موسیقی دانان به شبه جزیره عربستان رفت. هنر موسیقی ایرانی سابقه دو هزار ساله دارد و موسیقی بسیاری از ملل از جمله عربستان، آسیای صغیر، قفقاز، ترکستان و هند برخاسته از موسیقی ایرانی است و امروزه وقتی موسیقی این ملل را با یکدیگر مقایسه می کنیم، به خوبی معلوم می شود که موسیقی ما اصل و منشا موسیقی مشرق زمین بوده است ».

از آن جا که هنر و ادبیات ایران همراهان همیشگی و همزاد یکدیگرند، شاید بتوان یکی از علل و حتی نشانه های درخشش تاریخی موسیقی ایرانی را گستردگی و عظمت ادبیات این دیار دانست.

البته موسیقی نیز چون هر هنر دیگر مستقیما تحت تاثید تحولات تاریخی و اجتماعی است، به نحوی که نمی توان هنر موسیقی را ورای این تحولات تصور نمود. اصولا موسیقی زائیده احساس است و احساس هر ملت در گردونه تاریخ وجود می یابد از این رو موسیقی پیوسته در تلاطم بوده و نمی توان حتی دو دوره تاریخی را پیدا کرد که وضعیت این هنر در آن دو دوره ثابت و یکسان مانده باشد. اوج رشد تاریخی هنر موسیقی ( در زمان گذشته ) را می توان، در دو دوره قبل از اسلام مربوط به زمان حکومت ساسانیان و در دوره بعد از اسلام مربوط به زمان خلفای عباسی و زمان حمله مغول دانست. بدترین دوره تاریخ این هنر هم زمان با جنگ های صلیبی بودده است. دوره ای که اروپائیان توانستند با استفاده از منابع فرهنگ و هنر شرقی، به ارتقاء و پرورش هنر خویش بپردازند.

با وجود تمام تلاطمات تاریخی، موسیقی ایرانی تا به امروز در میان مردم و همراه مردم زنده بوده و به حیات خود ادامه داده است. خوشبختانه در سالیان اخیر نیز، این هنر به سمت و سوی بازیافتن هویت واقعی خویش پیش رفته است. از سویی در سالیان اخیر به همت و تلاش قابل تقدیر گروهی از هنرمندان مردمی، این هنر به عنوان یکی از هنرهای زنده و پویا در جایگاه حقیقی خود به دنیا معرفی گردیده است. شاید بتوان بیست سال اخیر را از نظر شکوفایی موسیقی یکی از موفق ترین و درخشنده ترین دوره های عصر حاضر دانست.

اما متاسفانه علی رغم تلاش و کوشش قابل تقدیری که در شناساندن این سرمایه ملی و مردمی مصروف شده است، باید اذعان نمود که از جهاتی، به صورت تک بعدی به هنر موسیقی توجه شده است. همانگونه که در ابتدا نیز گفته شد هیچ اثر هنری، به هر اندازه که دارای ارزش باشد، بدون ابزار بیان احساس، به درستی منتقل نمی گردد. در واقع اگر فرآیند ارائه اثر هنری را به صورت مثلثی در نظر بگیریم، سه ضلع این مثلث را می توان چنین برشمرد: ۱- خالق اثر ( هنرمند ) ۲- احساس و ذائقه هنری ۳- ابزار بیان احساس هنری.

قطعا بدون وجود هر کدام از اجزای سه گانه فوق، اثر هنری به وجود نمی آید. تاریخ موسیقی ایرانی گویای این حقیقت تلخ است که متاسفانه در مواجهه با هنر موسیقی، صرفا به عناصر اول و دوم توجه می شده است و به عنصر سوم یعنی ابزار انتقال احساس، عنایتی نشده است.

ساز و جایگاه آن در هنر موسیقی

در تعریف و شناخت ساز باید از دو زاویه شکلی و ارزشی به موضوع نگریست:

۱- از نظر شکلی:

از این نظر ساز را می توان ابزاری ملموس دانست که نوازنده به وسیله آن یا به کمک آن احساس خود را بیان می کند و نغمات شیرین را به گوش خود و دیگران می رساند. چنانکه می دانیم موسیقی را هنر بیان احساسات و عواطف انسانی از طریق اصوات تعریف کرده اند. بر این اساس می توان ساز را نیز یکی از ابزارهای ههنر موسیقی در بیان احساسات و عواطف نوازنده یا آهنگساز دانست.

۲- از نظر ارزشی:

از نقطه نظر ارزشی، هنانگونه که نوازنده احساس خود را به وسیله تکنیک بیان می کند، سازنده نیز باید برای ساختن ساز دارای احساس و روح و تکنیک باشد تا بتواند ایده آل های خود را در ساز پیاده کند. ایده آل های سازنده نیز بستگی به تبحر و تخصص وی در جنبه های مختلف دارد که در بحث مربوط به لازمه های سازنده برشمرده خواهند شد. در واقع سازنده با استفاده از این احساس و تبحر با ترکیب هنری و صنعت، موجبات بیان احساس نوازنده را فراهم می کند.

ساز باید از نظر کیفی به گونه ای باشد که کاملا پاسخگوی احساس نوازنده باشد. مضافا وجود هر عیب و نقصی در ساز، گذشته از آن که ساز را از معنا، مفهوم و فلسفه وجودی خود دور می کند، باعث می شود نوازنده برای پوشاندن آن مجبور به صرف انرژی اضافی باشد. در این زمینه باید یاد آور شد که نوازنده به هر میزان هم که دارای تخصص و تبحر باشد، قادر خواهد بود تا حدی از عیوب ساز را بپوشاند.

ساز چیست و چه جایگاهی در هنر موسیقی دارد؟

از تعریفی که برای موسیقی بیان شد چنین بر می آید که رکن اساسی و گریز ناپذیر موسیقی، صوت یا صداست. میزان نقش صوت در تکوین موسیقی به اندازه ای بدیهی است که بی نیاز از توضیح و تفصیل است و هر گونه شرح و تفصیلی در این زمینه، توضیح واضحات است. صوت مرکز ثقل موسیقی است. از این رو هرگونه تعریف و توضیحی از هنر موسیقی به ناگزیر، همراه با شناخت صوت خواهد بود.

مفهوم ساز

در دائره المعارف ها و فرهنگ های موسیقی، بیشتر به ذکر مصادیق و طبقات سازها اکتفا شده و در کمتر کتابی، تعریفی جامع از ساز به عمل آمده است. شاید علت چنین برخوردی، بداهن و بی نیازی ساز از تعریف بوده است. استاد فقید، محمّد معین در فرهنگ خود در تعریف واژه ساز، آن را بع آلت موسیقی که زنند یا نوازند تعریف کرده است.

از نظر فنی با توجه به مطالب گفته شده، ساز را می توان ابزار تولید صوت موسیقی توسط نوازنده دانست. شاید اگر بخواهیم تعریف جامع تری از ساز ارائه نماییم بتوانیم آن را این گونه تعریف کنیم: ساز عبارت است از ابزار مادی خارجی که با تولید صوت موسیقی، تحت هدایت و کنترل نوازنده، برای بیان احساسات، قابلیت منطقی پیدا می کند. و یا ساز ابزاری خارجی ومادی است که نوازنده با نواختن آن احساسات خویش را بیان می دارد.

قدر مسلم آن است که ساز را هر چه بدانیم، هر تعریف برای آن ارائه کنیم و آن را دارای هر تقسیماتی که بدانیم، ناگزیر از پذیرش این حقیقت خواهیم بود که موسیقی بدون وجود ساز کامل نیست.

ساز سازی و ماهیت آن

۱- ساز سازی صنعت است یا هنر؟

در اغلب نوشته های موسیقی از ساز سازی به عنوان صنعت یاد می شود. شاید یکی از مهم ترین دلایل چنین برداشتی، کارگاهی بودن و متکی بودن این رشته به صنعت و امکانات صنعتی است. نگاه صنعتی با ساز سازی تا حدی است که حتی در میان برخی از مردم نا آگاه باعث رعایت نکردن مرز ساز سازی و نجاری شده است. یا بعضا ( حتی اهل فن ) به جای ساز سازی، اصطلاح ساز تراشی را یه کار می برند که در مورد نادرستی آن توضیح خواهم داد.

قبل از هر گونه اظهار نظر در مورد ماهیت ساز ساز یباید دید تفاوت صنعت و هنر چیست و هر کدام از این دو واژه در بر گیرنده چه مفهومی است؟ اطلاق عنوان صنعت یا هنر بر ساز سازی چه آثاری در بر دارد؟

هر چند در برخی فرهنگ ها مسامحتا وازه های صنعت و هنر مترادف و به معنای پیشه و فن معرفی شده اند ( البته علی رغم مترادف قید شدن واژگان مزبور، واژه هنر بیشتر در معنا و مفهوم فن یا کار برجسته و متمایز مورد توجه قرار گرفته است. ). با این وجود در بررسی ماهیت ساز سازی، باید مفهوم واژگان صنعت و هنر را نه از دیدگاه واژه شناسی و ادبی محض بلکه از نقطه نظر اجتماعی و فرهنگی مورد توجه قرار داد. یعنی باید دید در عرف جامعه صنعتگر کیست و هنرمند به چه کسی اطلاق می شود؟ از نظر اجتماعی، معمولا صنعتگر به شخصی گفته می شود که در حرفه معینی، عهده دار تولید یا ارائه خدمات خاصی از قبیل تولید کننده و سرویس دهنده وسایل نقلیه، نجار، آهنگر، تولید کننده پوشاک و … . اما نگرش جامعه به هنرمند بسی فراتر و متعالی تر از نگاه فوق است. هیچگاه از نظر اجتماعی هنرمند بسی فراتر و متعالی تر از نگاه فوق است. هیچگاه از نظر اجتماعی هنرمند به معنای صنعتگر نیست. از این دیدگاه اولا هنرمند به شخص دارای تخصص ( حرفه ای ) در یکی از هنرهای مشخص مانند تئاتر، موسیقی، نقاشی و … گفته می شود. ثانیا هنرمند نامیده شدن در جامعه نشان بزرگی و مایه مباهات است. این گونه ادای احترام جامعه به هنرمند، مفهوم او را از حد و اندازه صنعتگر و صاحب پیشه فراتر می برد.

از دیدگاه ما، ساز سازی هنر است. زیرا سازنده ساز ناگزیر است که برای موفقیت در کار خود نوازنده بوده یا حداقل با اصول موسیقی آشنایی داشته باشد تا قادر به درک نیازهای نوازنده، ضعف و قوت های ساز و انتظاراتی که نسبت به ساز وجود دارد، باشد. البته جنبه صنعتی هنر ساز سازی را نمی توان نادیده گرفت. از آنجا که این هنر با استفاده از امکانات، ابزارها و فنون صنعت نجاری و چوب شناسی به مرحله عمل می رسد، می توان گفت ساز سازی هنری است که در شکل و لباس صنعت ظاهر می شود.

آثار نگرش هنری به ساز سازی

بدیهی است که هنر شناختن ساز سازی با صنعت محض دانستن آن نتایج متفاوتی در بر خواهد داشت. اگر ساز سازی را هنر بدانیم به علت حساسیت هنر موسیقی و لزوم کسب مهارت توسط هنرمند این رشته، هر سازنده ای را نمی توان به معنای حقیقی سازنده دانست. در این نحوه برداشت سازنده ساز، دیگر خود هنرمندی است که نتیجه فعالیتش از نقطه نظر هنری مورد قضاوت قرار می گیرد و زیبایی و ظرافت کارش حتی ذره ای کمتر از زیبایی و ظرافت کار نوازنده نیست. صنعتی دانستن ساز سازی، مقام سازنده ساز را تا حد یک صنعتگر ابتدایی تنزل می دهد. از این نقطه نظر مسئولیت سازنده ساز فقط و فقط عرضه محصولات خود به بازار و کسب درآمد است و دیگر رسالت و مسئولیتی از جهت ارتقای هنر موسیقی متوجه او نیست و اگر هم باشد قابل توجه نیست. شاید یکی از مهم ترین دلایل کیف ینبودن ساز سازی توجه صنعتی صرف به این هنر بوده است. در نتیجه برای ارتقای ساز سازی شناخت جایگاه حقیقی این هنر ضرورتی اجتناب ناپذیر است.

جایگاه هنر ساز سازی در میان سایر هنرها

هنرمند را از دیدگاه جامعه کسی دانستیم که در یکی از هنرهای مشخص دارای تخصص باشد. از طرفی ساز سازی را نیز هنر می دانیم. جمع این دو مطلب ممکن است ظاهرا ایجاد تعارض نماید. به این معنا که هنر دیگری بر هنرهای هفتگانه افزوده باشیم؛ چون هنر مشخصی به نام هنر ساز سازی در اذهان جامعه وجود ندارد، این تعارض فقط ظاهری است؛ زیرا ساز سازی به عنوان بخش قابل توجهی از هنر موسیقی، چنان ارتباط تنگاتنگی با این هنر دارد که قطعا شاخه ای از آن به حساب می آید. از این دیدگاه سازنده ساز نیز موسیقی

دانی است که هنرش در بخش کارگاهی این هنر نمود پیدا می کند.

۲- آیا ساز سازی و ساز تراشی مترادفند؟

گاهی در نوشته ها و مطبوعات موسیقی مشاهده می شود که اصطلاح ساز تراشی به جای ساز سازی استفاده می شود. چنین اشتباه رایجی برخاسته از گذشته هنر ساز سازی است. در گذشته به علت کمبود امکانات صنعتی، یکی از مهم ترین کارهای سازنده ساز، تراشیدن چوب و دیگر قطعات ساز بوده است و به همین دلیل اصطلاح ساز تراشی رواج یافته است. در زمان حاضر که سازندگان ساز از ابزارها و امکانات پیشرفته ( و به ویژه ابزارهای برقی ) بهره مند هستند، طبعا نیازی به تراشیدن چوب و قطعات به مفهوم گذشته نیست و اگر هم باشد فقط بخش کوچکی از فرآیند ساز سازی است از این رو باید حتی المقدور از به کار بردن این اصطلاح اجتناب ورزید.

یکی از مهمترین رسالت های مطبوعات و مخصوصا نشریه های تخصصی معرفی جایگاه این هنر اصیل و اجتناب از به کار بردن اصطلاحات و ترکیبات نامتناسب است.

لازمه های ساز سازی

لازمه های اصلی هنر ساز سازی را به طور اجمالی می توان در موارد زیر خلاصه کرد:

* لازمه های مربوط به سازنده ساز

این لازمه ها در بر گیرنده شرایط و خصوصیاتی است که باید در فرد سازنده وجود داشته باشند و اجمالا موارد زیر را در بر می گیرند:

• سازنده ساز قبل از هر چیز باید نوازنده باشد. در این زمینه حتی تخصص در نوازندگی لازم است. علت چنین لزومی هم آن است که تا سازنده، در نوازندگی تخصص نداشته باشد به اصول، خصوصیات، ظرافت ها و لازمه های ساز واقف نمی شود.

• دیدیم که ساز سازی هنر است. هنری که مزین به ظاهر صنعت نیز هست. وهمچنین دیدیم که یکی از دلایل ضعف این هنر در گذشته عدم تسلط و آشنایی سازندگان به قواعد هنر موسیقی و اصول علمی بوده است. از این رو می توان گفت نخستین لازمه سازنده ساز آشنایی و بلکه تسلط بر این اصول است. اصول مزبور را می توان این گونه بر شمرد:

۱- زیبایی شناسی : اساس هنر و موسیقی، زیبایی است. بی تردید می توان مدعی شد بدون وجود زیبایی – که رکن اساسی موسیقی است – این هنر معنا و مفهوم ندارد. هنر ساز سازی نیز به عنوان بخشی از موسیقی (بخش کارگاهی موسیقی ) از این قاعده مستثنی نیست و طبعا سازنده ساز نیز بایستی به زیبایی شناسی وقوف و بلکه تسلط داشته باشد.

۲- اصول هنر موسیقی : این اصول در دو بخش عمده قابل توجه هستند. بخش نخست صدا شناسی و آشنایی به ظرفیت ها و دامنه اصوات موسیقی، هارمونیک ها، هارمونی و هماهنگی و بخش دوم شناخت تئوری موسیقی یا موسیقی نظری، آشنایی با تقسیمات و دامنه ملودی ها در موسیقی ایرانی.

۳- اصول علمی : تسلط و آشنایی سازنده در این زمینه بیشتر مربوط به اصول فیزیک در قلمرو فیزیک اصوات، تقارن، ابعاد شناسی فیزیکی و اصول فیزیک مکانیک است.

• در راستای شرایط فوق، لازمه بعد که مربوط به سازنده است، چوب شناسی و تسلط بر فن نجاری است.

* لازمه های خارجی

این لازمه ها مربوط به شرایطی است که باید در خارج از وجود سازنده وجود داشته باشد و در بر گیرنده مواد، ابزارها و وسایل مورد نیاز است. در یک نگاه اجمالی می توان لازمه های خارجی را شامل چوب، پرده، سیم و ….. و ابزارها و امکانات کارگاهی دانست. البته صرف وجود مواد برای مرغوبیت ساز کافی نیست، بلکه مرغوبیت این مواد شرط اساسی و لازم است.

موضوع تبعیت سانده از نوازنده

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد

حافظ

با نگاهی اجمالی به اوضاع ساز می توان به روشنی تبعیت قشر سازنده را از نوازندگان مشاهده کرد. از زمان های گذشته نیز اوضاع بدین گونه بوده است. شاید این انزوای تاریخی سازندگان و تبعیت آنها از نوازندگان را بتوان این گونه توجیه کرد که همیشه اجرای موسیقی است که در معرض دید و داوری جامعه قرار می گیرد و مخاطبان آثار هنری کمتر به ابزار ارائه اثر توجه می کنند. در این راستا همیشه برخی از نوازندگان با ادعای احاطه بر اصول ساز و داشتن اطلاعات دقیق از سازشناسی، خط و مشی سازندگان را تعیین می کرده اند.

متاسفانه در زمان حاضر نیز وضعیت بدین گونه است. در شرایط کنونی تنها داوران سازهای ساخته شده همیشه نوازندگان هستند و پیوسته این گروه کیفیت کار سازنده را می سنجند.

نسبت نوازنده و سازنده باید چگونه باشد؟

حقیقت این است که تسلط نوازنده بر سازنده و بالعکس تسلط سازنده بر نوازنده – هیچ کدام – قابل پذیرش نیستند و این طرز فکر باید اصلاح شود. نوازنده نمی تواند بر سازنده مسلط باشد زیرا تا هر میزان هم در هنر موسیقی حرفه ای و خلاق باشد، به دلیل نا آگاهی از اصول پیچیده ساز سازی قطعا نمی تواند در این زمینه نظر قاطعی داشته باشد. درباره سازنده نیز به همین گونه است. به دیگر سخن هر چند این دو قشر باید برای امکان ارائه آثار قابل قبول، از هنرهای یکدیگر بهره گیرند و تخصص پیدا کنند؛ با این حال این تخصص در حدی نیست که بتواند موجب دخالت این دو گروه در کار یکدیگر شود.

طبعا نوازنده می تواند سازنده را در آشنایی با سلیقه ها و احساسات شخصی و ایده آل ها یاری دهد و سازنده نیز قادر خواهد بود با ترسیم اصول اساسی ساز شناسی نوازنده را در شناخت فیزیک و قابلیت های ساز یاری دهد و خلاصه این که با تشریک مساعی این دو قشر، هر دو شاخه هنر موسیقی، یعنی شاخه نوازندگی و کارگاهی، غنی تر و نتیجه بخش تر خواهند بود.

متاسفانه از آن زمان گذشته تا کنون، تحمیل نظر قشر نوازنده بر سازندگان ساز به صورت سنت درآمده است. به عقیده ما نه تبعیت سازنده از نوازنده و نه عکس آن، هیچ کدام پسندیده و مفید نیستند. این دو هنرمندانی هستند که فی الواقع لازم و ملزوم یکدیگرند. نوازنده با آشنایی با اصول ساز سازی قادر خواهد بود به ظرافت های سازی بیشتر وقوف پیدا کند و به طور اساسی ساز را بشناسد و به تبع شناخت عمیق ساز در کار ارائه موسیقی موفق تر باشد و سازنده نیز با داشتن دانش موسیقی و نوازنده بودن، خواهد توانست آگاه باشد که چه می سازد و به چه منظوری و در چه محدوده ای کار می کند.

البته ذکر این نکته ضروری است که هر چند آشنایی اجمالی نوازنده با ساز و و اصول هنر ساز سازی لازم است اما صرف آشنایی نوازنده کافی است و عملا نیازی نیست که نوازنده در کار کارگاهی دارای تخصص باشد. اما در نقطه مقابل، سازنده باید حتما علاوه بر اصول سازندگی، به طور عملی نیز در نوازندگی، حرفه ای و دارای تخصص باشد.

نگاهی به اوضاع هنر ساز سازی در ایران

درآمد:

با توجه به این که ساز سازی بخشی از هنر موسیقی است طبعا از نظر تاریخی، تحولات این رشته هنر کاملا تابع تحولات موسیقی بوده است. موسیقی سنتی در ایرانی در تاریخ کهن خود، دستخوش تلاطمات و تحولات گوناگونی بوده است. با توجه به اوضاع حاکم بر موسیقی ایرانی و هنر ساز سازی در گذشته و حال، می توان گفت متاسفانه این هنر به دلایل زیر، از رشد و ترقی قابل توجهی برخوردار نبوده است:

۱- عدم توجه خاص به ساز به عنوان ابزار بیان احساس هنری:

اگر فرآیند ارائه اثر هنری را به صورت مثلثی را در نظر بگیریم، سه ضلع این مثلث را خالق اثر، احساس و ذائقه هنری و ابزار بیان تشکیل می دهند. قطعا بدون وجود هر کدام از اجزای سه گانه فوق، اثر هنری به وجود نمی آید. تاریخ موسیقی ایرانی گویای این حقیقت تلخ است که متسفانه در مواجهه با هنر موسیقی، صرفا به عناصر اول و دوم توجه می شده و به عنصر سوم یعنی ابزار انتقال احساس، چندان عنایتی نشده است.

۲- مردمی نبودن موسیقی و اختصاص داشتن به قشر خاص:

بدیهی است که هر هنر و صنعتی برای ارتقاء و رشد باید وارد زندگی مردم شود. در زمان قدیم نواختن و به تبع آن ساختن ساز در بین افراد محدودی رایج بوده که بیشتر مربوط به خواص بوده اند. خانواده های مرفه که می توانسته اند از گزند عوام و خرافه گویان تا حدود بیشتری در امان باشند بیشتر از خانواده های سنتی و فقیر آن هم از روی تنوع و نه نیاز مبرم به سوی موسیقی و حتی ساز سازی می رفته اند. این موضوع به اعتقادات مذهبی و سنتی خانواده ها و طبقات اجتماعی قدیم برمیگردد.

۳- ضعف امکانات صنعتی :

امکانات صنعتی به شکل ابتدایی بوده و چون امروزه ابزارها و تجهیزات و امکانات مورد لزوم مانند برق و … وجود نداشته است. چون همانگونه که گفته شد ساز سازی هنری است که در شکل و قالب صنعت ظاهر می شود و طبعا رشد و ارتقای آن مستلزم غنی بودن صنعت از جهت ابزارهای مورد لزوم است. حال آن که در زمان گذشته به علت نبود امکانات، حتی بریدن یا تراشیدن یک قطعه چوب ساعت ها و بلکه روزها وقت ساز ساز را می گرفته است. یا به عنوان مثال ابزارهای مانند مغار، کولیس، دیاپازون و … – که در ساز سازی استفاده و کاربرد فراوان دارند – به شکل امروزی وجود نداشته اند.

۴- آشنا نبودن سازندگان به نوازندگی:

همانگونه که در بحث لازمه های سازنده ساز دیدیم، یکی از مهم ترین این لازمه های سازنده ساز آن است که در حد تخصص قادر به نواختن ساز باشد و علاوه بر این با قواعد موسیقی ( اعم از تئوری و عملی ) آشنایی کامل و کافی داشته باشد. در گذشته اکثر سازندگان فاقد چنین خصوصیتی بوده اند.

۵- آشنا نبودن سازندگان به قواعد علمی:

در راستای پیشرفته نبودن جامعه، علمی نبودن دیدگاه سازندگان نیز در کنار سایر مسائل از مهم ترین دلایل علمی نبودن و کیفی نبودن ساز سازی بوده است.

۶- محدودیت های تاریخی هنر موسیقی:

هنر موسیقی به عنوان یکی از هنرهای مردمی همیشه آماج حمله طرز فطرها و ایدئولوژی ها بوده است. در فراز و نشیب ها و محدودیت هایی که برای این هنر ایجاد می شده است، طبعا فرصت تفکر از جامعه و پی بردن به نقاط ضعف سلب می شده است.

به دلایلی که بر شمردیم، نوازندگان هم به سازهای موجود در زمان خود قانع بوده اند. سازندگان مبادرت به ساخت ساز می کردند و هر نوازنده بنا بر سلیقه خود نسبت به انتخاب ساز دلخواه خود اقدام می نمود و بحث حاکم بودن تئوری ساخت اصولا مطرح نبود. این وضعیت از حدود چهل تا پنجاه سال پیش تا حدود زیادی تغییر یافت و منتهی به افزایش نوازندگان و به تبع آن سازندگان ساز گردید. شاید مهمترین دلیل چنین تغییر وضعیتی، ورود موسیقی به زندگی مردم یا به اصطلاح مردمی شدن هنر موسیقی باشد. تبادل فرهنگی و هنری میان ایران و کشورهای بیگانه، علی الخصوص ملل اروپایی – که موسیقی شان از تنوع و گستردگی شایان توجهی بهره مند است – نیز در این تحول بی تاثیر نبود.

اوضاع امروزی هنر ساز سازی

تحول تاریخی فوق – که به نوعی پیامد طبیعی نیازهای اجتماعی به هنر موسیقی بود – از برخی جهات هم منجر به زیاد شدن سازندگان غیر متخصص و نا آشنا به قواعد علمی و هنری شد و متاسفانه سازندگان به اندازه نوازندگان و موسیقی دانان، به طور علمی به قضیه رو نکردند. دلایل این مسئله هم به روشنی مشخص است به نحوی که برای وقوف بر آن تاملی کوتاه کافی است. می توان مدعی شد که علی رغم رشد و تحول موسیقی نسبت به گذشته، متاسفانه هنر ساز سازی تحول و تطور چندانی نیافته است. شاید اگر کارگاه ساز سازی امروزی را با کارگاه صد سال پیش مقایسه کنیم، وجه تشابهی نیابیم. شاید ساز ساز امروزی نیازی به صرف ساعت ها وقت برای تراشیدن قطعه ای چوب نداشته باشد. اما باید از خود پرسید به کجا رسیده ایم؟ چه تحولاتی در این رشته ایجاد کرده ایم؟ آیا صرف استفاده از ابزارها و وسایلی که ساخته دست خودمان هم نیستند برای پیشرفته بودن کافی است؟ ساز سازی امروزی به جای آن که به عنوان یک رشته علمی در برگیرنده فعالیت های آزمایشگاهی و آکادمیک قابل عرضه باشد، به نمود و نماد کاملی از بازار گرایی مبدل شده است که در آن کیفیت، عامل تعیین کننده ای نیست. بدون توجه به شخص خاص می توان گفت شمار کثیری از ساز سازان امروزی علاوه بر بهره مند نبودن از دانش و توان علمی و حرفه ای کافی، متاسفانه حتی نمی دانند به چه هدف و مقصودی و منطبق بر چه ایده آلی، به ساخت ساز دست می یازند. در میان دلایل این امر، چند دلیل شایان توجه بیشتری هستند؛ عدم توجه علمی و آکادمیک به موضوع، جدایی سازندگان از قشر نوازنده و موسیقیدان ( از نظر فکری ) ، تجارتی نگریستن به موضوع و توجه صرف به بازار و این که ساز هم مانند دیگر وسایل اجرای موسیقی فقط یک ابزار ساده به حساب می آید شماری از این دلایل هستند.

راه حل گریز از بن بست

شاید توسل به راه های زیر بتواند به گونه ای سدهای ایجاد شده بر سر راه موسیقی ایرانی را برداشته و موجبات رشد و ترقی آن را فراهم کند:

الف : توجه موکد به تئوری علمی و کاربرد آن:

جای خالی تئوری و نگرش علمی جامع در هنر موسیقی ایرانی به سادگی و با اندکی تعمق احساس می شود. آنچه امروز برای ایجاد تحول و بازیابی ارزش های نهفته این هنر وزین لازم می آید، تکیه و تاکید صرف بر یافته ها و تحقیقات علمی و اصول قابل ارائه به زبان بین المللی است. بدیهی است که در راس چنین تحولی نیز باید نخبگان و برگزیدگان قرار گیرند. صرف به قلم کشیده شدن کتاب های تئوری موسیقی – که اکثرا جنبه تکراری به خود گرفته و فاقد تحقیقات تازه هستند – برای علمی کردن موسیقی ایرانی کافی نیست. بهره مندی از اصول و یافته های علمی مستلزم آن است که در گام نخست جایگاه آن شناخته و حداقل برای کسانی که به نحوی با آن ارتباط دارند معرفی شود. در قدم های بعدی ایجاد و معرفی روش های تحقیق و پژوهش و صد البته امکانات مالی کافی در این زمینه لازم می آید.

ب : ترک تعصب و بهره گیری از آموخته ها و یافته های دیگر فرهنگ ها :

از آنجا که ساخت ساز علاوه بر جنبه هنری، به نوعی دارای جنبه صنعتی و تکنولوژیکی نیز هست، استفاده از یافته ها و نوآوری های دیگر کشورها در این زمینه ضروری و راه گشاست و قطعا باید در این زمینه دست از هرگونه تعصب برداشت.

ج : آوردن موضوع به سطوح آکادمیک و تربیت دانشجویان و جوانان مستعد و علاقه مند :

ظرافت ها و اصول هنر ساز سازی به اندازه ای است که ارتقاء موضوع را به سطوح آکادمیک اقتضا می کند. تاسیس کرسی ها و رشته های دانشگاهی باعث خروج این هنر از بن بست تاریخی ایجاد شده برای آن می شود. این راهی است که در دیگر کشورها، سال ها پیش طی شده است. امر خطیری که در کشور ما متاسفانه به آن توجهی نشده است.

د : نفی سلطه بازار و قاعده مند و اسلوب مدار کردن آن :

در کشور ما متسافانه، بازار در فرآیند شناخت و معرفی ساز حرف نخست را می زند؛ در این زمینه از یک سو باید بازار قاعده مند شود و از سوی دیگر باید محلی برای عرضه محصولات هنری باشد نه معیار تعیین ارزش آنها.

ه : توجه مالی به قشر زحمتکش سازنده :

به همان میزان که رشد و تعالی هنر، مستلزم توانایی و تخصص علمی است، فقدان مشکلات مالی نیز در این زمینه بی تاثیر نیست. استاد ابوالحسن صبا در یکی از یادداشت های خود می نویسد:

« به عقیده اینجانب ریشه موسیقی یکی است و از این نظر تفکیک موسیقی تحت عناوین شرقی و غربی معنا ندارد. باید متذکر شوم که عقاید افراطی یک عده که جدایی بین موسیقی شرقی و غربی قائل شده اند در موسیقی ملی وضع کنونی را به وجود آورده است. به عقیده اینجانب موسیقی ایرانی ساخته روح و محیط و تاثرات و عواطف خودمان است، چیزی نیست که به دور ریخته شود یا عوض شود. فقط برای آن که احتیاجات امروز را کفایت کند باید در قالب علمی ریخته شود و بر اساس موسیقی صحیح استوار گردد نه این که تقلیدهای ناروا آن را از جاده اصلی منحرف ساخته به صورتی درآورد که قابل قبول نباشد. من عقیده دارم کسانی که می خواهند به موسیقی صورت مقبول و دنیا پسند و جامع ببخشند و تحول عظیمی در آن به وجود آورند باید دارای صفات زیر باشند:

– موسیقی ایرانی را به نحو اکمل بدانند و از تاریخ و سوابق آن کاملا آگاه باشند.

– در موسیقی علمی استاد مسلم باشند.

– قریحه فوق العاده در موسیقی داشته باشند و تشخیص ضرب و شناختن اصوات و نت نویسی و هارمونی را کامل بدانند

– ادبیات ایرانی با اصول علمی آن را به خوبی بدانند.

– به نواختن اکثر آلات موسیقی آشنا باشند ….. زندگی راحت و آسوده داشته باشند و معاششان لا اقل طوری اداره شود که بتوانند با فراغ بال به کار مشغول شوند و مشکلات مالی لطمه به افکارشان وارد نسازد … »

مشاغل صنعتی ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *