جاذبه های طبیعی شهر زاهدان
جاذبه های طبیعی شهر زاهدان
تاریخچه شهر زاهدان
سلام ظهر زیبای بارونی تون بخیر.آرزو میکنم در سرمای روزگار وجودتون گرم گرم گرم باشه.امروز در خدمت شما عزیزان هستم با مطلبی تحت عنوان جاذبه های طبیعی شهر زاهدان.پس باهم کوله بارمون میبندیم و به شهر زاهدان میریم.
شهر زاهدان مرکز سیستان و بلوچستان است. در سال هزار و سی صد و پانزده هجری قمری یکی از ساکنان آن محل، کاریزی در آنجا حفر کرد و آبادی کوچکی به وجود آمد که «دزدآب» نام گرفت چهار سال بعد، متخصصان بلژیکی که در استخدام دولت ایران بودند، جهت دایر کردن گمرک خانه به دزدآب آمدند. از این زمان، به تدریج بر وسعت و جمعیت دزدآب افزوده شد.
از سال هزاروسیصد و چهارده شمسی دزدآب به زاهدان تغییر نام یافت اولین نشانه های شهرنشینی با احداث خط آهن از کویته پاکستان به زاهدان پدیدار شد و با توسعه های بعدی، زاهدان امروزی به مرکز استان تبدیل شد. زاهدان شهر جدید الاحداثی است که بر سر راه کرمان به مشهد، کرمان به چابهار و نزدیک مرز پاکستان و افغانستان واقع شده است.
مراکز باستانی و تاریخی
قلعه سام
این قلعه در فاصله بیست و هشت کیلومتری جاده زاهدان به زابل واقع شده و به شکل ذوزنقه نامنظم است. طول قلعه از شرق به غرب سیصد و هفتاد و شش متر و از جنوب به شمال دویست و نود و شش متر است. قلعه سام دارای دو دروازه شمالی و جنوبی است که هر کدام دارای برج نگهبانی است. این قلعه به زمان پارتها مربوط است و از خشت خام ساخته شده است. مجموعه برج های این قلعه بالغ بر سی و شش برج است. نه برج آن بزرگ است که در گوشه های قلعه قرار گرفته و بیست و هشت برج آن کوچک که در اطراف قلعه ساخته شده اند. این قلعه از چینه دو لایه درست شده است؛ به این ترتیب که دیوار در وسط قرار دارد و دو طرف آن را با قشر گل پوشانده اند.

قلعه تیمور
این قلعه که به قلعه تیمور شهرت پیدا کرده در جنوب غربی شهر زاهدان کهنه و در بخش پشت زابل واقع گردیده است و مربوط به دوره های مغول و صفویه مربوط می باشد.
کاروانسرای رباط شورگز
کاروانسرای رباط شورگز در جاده زاهدان به نصرت آباد واقع گردیده است و طبق برآورد محققان قدمت آن به دوره های سلجوقی و صفوی باز می گردد .
جاذبه های طبیعی
کوه ملک سیاه
این کوه در حقیقت آتشفشانی خاموش است که هزار و ششصد و چهل و دو متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در کنار راه زاهدان – زابل واقع شده است. این کوه نقطه مرزی مشترک بین ایران و پاکستان و افغانستان است.

کوههای سیستان این کوهها با جهت شمالی و جنوبی، چین خوردگی های فشرده ای هستند که از غرب به بیابان لوت و از شرق به دشت سیستان منتهی می شوند. پلنگ کوه مشرف به دشت سیستان، یکی از مهم ترین برجستگی های این ناحیه است. توده بازالتی کوه خواجه در حاشیه دریاچه هامون و در غرب زابل تنها عارضه مهم دشت سیستان است و به طور متوسط حدود نهصد متر از سطح دریای آزاد ارتفاع دارد.
رودخانه سیانجان (تلخ آب)
این رودخانه که یک رودخانه مرزی است از کوه پاچنشاهی واقع در میرجاوه – پانزده کیلومتری شرق زاهدان – سرچشمه می گیرد و به موازات خط آهن زاهدان به میرجاوه به سوی جنوب شرقی جریان می یابد. در محدوده شهرستان خاش خط مرزی ایران و پاکستان را تشکیل میدهد و پس از مخلوط شدن با رودهای لادیز و گزو در صد و سی و پنج کیلومتری شرق خاش از خط مرزی خارج و مازاد آبهای آن در مراتع سیلابی به هامون واقع در خاک پاکستان سرازیر می شود. طول این رودخانه از سرچشمه دویست و پنجاه کیلومتر است.
دشت سیستان
این سرزمین یکی از دشتهای داخلی ایران است که به طور متوسط چهارصد و هفتاد و پنج تا پانصد متر از سطح دریا ارتفاع دارد و از آبرفتهای رودخانه هیرمند و سیلابهای اطراف آن پوشیده شده است.

دشت لوت
بزرگترین چاله فلات داخلی ایران دشت لوت است و بخشی از آن بین سیستان و بلوچستان قرار دارد. این دشت، یکی از خشک ترین و گرم ترین دشتهای جهان است و کمتر اثری از آب در آن دیده میشود. حداکثر بارندگی آن در سال حدود سیصد میلی متر است. ارتفاع متوسط دشت، حدود ششصد متر و پست ترین نقطه آن سیصد متر می باشد.

قسمت غرب دشت لوت، بیابان دیگری به نام نمکزار که در فصل بارندگی بسیار صعب العبور می شود، وجود دارد. نیمه شرقی دشت لوت را ریگ روان پوشانیده است. قسمتی از لوت جنوبی سرزمین هموار و قابل عبور است. در دشت لوت بر اثر تابش شدید آفتاب و بادهای شمالی و غربی، توده های بزرگ ماسه، همیشه به طرف جنوب و جنوب شرقی در حرکت اند و تپه های ماسه ای زنجیره ای را تشکیل میدهند.
دریاچه سه دریا
این دریاچه از سه دریاچه کوچک در قلل کوه تفتان تشکیل شده است که عمق دو دریاچه قسمت شمالی کم و اغلب دارای آب گوارا است و دریاچه دیگری که نسبتا بزرگتر است، آب دائمی و شور دارد. این پدیده از جاذبه های طبیعی ویژه ناحیه بلوچستان است.

اماکن زیارتی و مذهبی
مسجد شاه على
این مسجد در سال ۸۴۷ هجری به امر ملک شمس الدین علی ساخته شده است. از آن چه که به رضا و رغبت به زیارتگاه اهدا شده در لوح حکاکی شده است که به اواسط قرن نهم هجری تعلق دارند و حکاکی جالبی بر روی انها صورت گرفته است. خاندان ملوک سیستان به نام «شاه علی» احداث شده است و لوح دیگر یادبود وفات «امیر غیاث الدین محمد کیانی» سر کرده شاخه کوچکی از خاندان ملوک سیستان بوده است.
زیارتگاه ملک سیاه
این زیارتگاه در چهل و شش کیلومتری شمال شهر زاهدان بین راه بلوچستان و خراسان واقع شده که کوه ملک سیاه به آن منسوب است. نزدیک آن در درهای یک قطعه سنگ است که بلوچ ها معتقدند مردی با نفرین ملک سیاه به صورت سنگ درآمده است.
موقعیت جغرافیایی استان سیستان و بلوچستان
استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۷۵۰۲ کیلومتر مربع، درجنوب شرقی ایران و در مختصات جغرافیایی بیست و پنج درجه و سه دقیقه تا سی و یک درجه و بیست و هشت دقیقه عرض شمالی و پنجاه و هشت درجه و چهل و هفت دقیقه تا شصت و سه درجه و نوزده دقیقه طول شرقی واقع شده است. این استان پهناور در سمت شرق با کشور پاکستان ۹۰۰ کیلومتر و با کشور افغانستان ۳۰۰ کیلومتر مرز مشترک دارد؛ در قسمت جنوب با دریای عمان به طول تقریبی ۲۷۰ کیلومتر مرز آبی دارد و از قسمت شمال و شمال غرب با استان خراسان به طول ۱۹۰ کیلومتر و در قسمت غرب با استان کرمان به طول ۵۸۰ کیلومتر و با استان هرمزگان به طول ۱۶۵ کیلومتر همجوار است. این استان از دو ناحیه سیستان و بلوچستان تشکیل یافته است که از لحاظ طبیعی با یکدیگر کاملا متفاوتند. ناحیه سیستان هشت هزار و صد و هفده کیلومتر مربع، در قسمت شمالی این استان قرار دارد و حوزه مسطح و مسدودی است که از آبرفتهای دلتای قدیمی و فعلی رود هیرمند تشکیل شده است. ناحیه بلوچستان به مساحت صدو هفتاد و نه هزار و سیصد و هشتاد و پنج کیلومتر مربع منطقه وسیع کوهستانی است که حد شمالی آن کویر لوت و حد جنوبی آن دریای عمان است. مرزهای طولانی آبی و خشکی استان با کشورهای افغانستان، پاکستان و کشورهای حوزه خلیج فارس، موقعیت ویژه ای را به آن بخشیده و سبب ایجاد شرایطی خاص شده است. چندگانگی و تنوع مذهبی، گویشهای مختلف و نمود تعلقات قومی و قبیله ای از دیگر ویژگی های اجتماعی این استان است. بر اساس آخرین تقسیمات کشوری استان سیستان و بلوچستان سال هزار و سیصد و هفتاد و پنج دارای هفت شهرستان، بیست و نه بخش، شانزده شهر، نود و دو دهستان و شش هزار و سی و هشت آبادی دارای سکنه بوده است. شهرستان های آن عبارتند از : ایرانشهر، چابهار، خاش، زابل، زاهدان، سراوان و نیک شهر.
جغرافیای طبیعی و اقلیم استان
در مطالعات زمین شناسی، منطقه شرق ایران را معمولا به عنوان یک واحد مستقل بررسی می کنند. این منطقه در اواخر دوران سوم زمین شناسی در اثر جنبشهای کوهزایی از دریا جدا شده و در آن ابتدا رسوبات آهکی از نوع دریایی و سپس رسوباتی با مواد نسبتا درشت و نرم روی هم انباشته شده است. قسمت جنوبی استان (مکران) یکی از مناطق در حال فرونشستن تدریجی است و دلیل آن نیز ضخامت زیاد رسوبات ماسهای دوران سوم است که عمق آن به بیش از یک کیلومتر می رسد. بر همین اساس پوسته اقیانوس هند با شیب بسیار تندی در زیر این منطقه به داخل زمین فرو می رود که یکی از علت های بوجود آمدن گل فشانها و چشمه های آب معدنی فراوان در این منطقه است. ارتفاعات استان سیستان و بلوچستان به دوران سوم و دوم زمین شناسی تعلق دارد و سنگ های آن اغلب آهکی و گچی است. به عقیده زمین شناسان، بعضی کوه های این استان (مانند آتشفشان تفتان) به اواخر دوران سوم و اوایل دوران چهارم تعلق دارند. ارتفاعات سیستان و بلوچستان، جزو رشته کوههای مرکزی ایران و شامل ناهمواری های شرق چاله لوت و ارتفاعات دیواره شرقی و جنوبی چاله جازموریان است. این ارتفاعات در همه جا پیوسته نیستند، به طوری که حوضه های پستی در فواصل این ارتفاعات پدید آمده اند. پهنای کوهستان ها از شمال به جنوب افزایش می یابد و در فاصله ایرانشهر – کوهک به بیشترین حد خود می رسد. این ناهمواریها مشتمل بر کوههای سیستان و کوههای بلوچستان است. منطقه سیستان و بلوچستان با توجه به موقعیت جغرافیایی، از یک طرف تحت تأثیر جریان های جوی متعدد مانند: جریان بادی شبه قاره هند و به تبع آن باران های موسمی اقیانوس هند است و از طرف دیگر تحت تأثیر فشار زیاد عرضهای متوسط قرار دارد که گرمای شدید مهم ترین پدیده مشهود اقلیمی آن است. در وضعیت هواشناسی این منطقه بادهای شدید موسمی، طوفان شن، رگبارهای سیل آسا، رطوبت زیاد و مه صبحگاهی پدیدهای قابل توجه است. این استان تابستان های گرم و طولانی و زمستان های کوتاه دارد. از آنجا که حداقل دما ندرتا به صفر درجه سانتی گراد می رسد، رویش گیاه در اراضی آبی تقریبا در تمام طول سال ادامه دارد. عمده بارندگی در زمستان صورت می گیرد. این ناحیه دو فصل متمایز زمستان با درجه حرارت معتدل و خنک در ماههای آذر، دی و بهمن و تابستان گرم در بقیه فصل های سال دارد. در تمام شهرهای استان حداکثر دمای سالانه، بالای چهل درجه سانتی گراد گزارش شده است. این مقدار در ماه تیر، در ایرانشهر به پنجاه و یک درجه بالای صفر می رسد. کمترین حد دمای استان در ماههای آذر و دی ثبت شده است. میانگین حداقل دمای سردترین ماه سال بین حدود دوازده تا سیزده درجه سانتی گراد متغیر است. سردترین شهر استان، زاهدان و گرم ترین شهر آن ایرانشهر است. اختلاف و نوسان دمای بین زمستان و تابستان و حتی در یک شبانه روز بسیار بالا است، ولی حداقل مطلق دما به ندرت به صفر درجه می رسد نواحی ساحلی دریای عمان به علت رطوبت ناشی از مجاورت با دریا، تا حدودی از این امر مستثنی است و آب و هوای گرم آن با رطوبت بیشتری همراه است. به علت بالا بودن متوسط دما و وزش بادهای موسمی، میزان تبخیر در این استان زیاد است و به طور متوسط چهار میلی متر در روز گزارش شده است بارندگی عمدتا در ماههای زمستان صورت می گیرد. به طور متوسط در هفت ماه از سال در این ناحیه اثری از باران مشاهده نمی شود. میزان بارندگی از طرف شرق به غرب استان افزایش می یابد. متوسط سالیانه بارندگی آن حدود هفتاد میلی متر و بسیار نامنظم است. بیشترین نزولات جوی، در شهرستان های خاش و زاهدان و متوسط سالانه آن صدو بیست میلی متر است. کمترین مقدار بارندگی در شهرستان زابل روی می دهد و متوسط سالانه آن پنجاه و یک میلی متر است میزان متوسط رطوبت نسبی در سواحل دریای عمان، حدود هفتاد تا هشتاد درصد در دی ماه است. در تابستان مقدار رطوبت نسبی کاهش می یابد، ولی کرانه های غربی بلوچستان به علت نزدیکی به اقیانوس هند در
تابستان نیز رطوبت نسبتا بالایی دارد.
صنایع دستی
استان سیستان و بلوچستان دارای آب و هوای خشک و گرم است و مردم آن به دو دسته ساکن و عشایر که ایلات بلوچ را تشکیل می دهند و غیر ساکن هستند، تقسیم می شوند اصولا منبع اصلی درآمد برای بلوچ های ساکن، کشاورزی و برای بلوچ های متحرک، دام پروری است که متأسفانه در سالهای اخیر به علت خشکی فراوان، کشاورزی و دامپروری تا حد بسیار زیادی افت کرده است. در نتیجه عوامل مذکور، مردم استان سیستان و بلوچستان، به ناچار به فعالیت های غیر کشاورزی روی آورده اند و سعی کرده اند با توسل به فرآورده های مذکور، زندگی خود را سرو سامان بخشند، بجز ترانه ها و نغمه ها، صنایع دستی نیز بیانگر چهره ای از زندگی مردمان بلوچ است که در رنگها و نقش های سوزن دوزی بلوچ یا گلیم و قالی مفهوم می یابند. جالب اینجاست که فعالیت های صنایع دستی به طور سنتی در استان مذکور توسط زنان انجام می شود زیرا زنان بلوچ به علت زندگی بسیار محقرانه خود چندان فعالیت خانه داری ندارند. به واسطه سنت ها و عقاید مردان، در خارج از خانه هم نمی توانند کار کنند، در نتیجه هر زن و دختر بلوچ از هفت سالگی و به بهانه تزئین لباس خود، سوزن دوزی بلوچ را می آموزد و بدین ترتیب به معاش خانوانده کمک می کند، سفالسازی، قالی و گلیم بافی و حتی نمد مالی که کاری سخت و مردانه است، توسط زنان سیستان و بلوچستان انجام می شود.
مهمترین رشته های صنایع دستی رایج در استان عبارتست از: قالی بافی، گلیم بافی، سفالگری، حصیر بافی، پرده بافی، چادر بافی، نمدمالی، خراطی و سوزن دوزی بلوچ، سکه دوزی و آیینه دوژی، پریوار دوزی، توردوزی، خامه دوزی و سیاه دوزی.
قالی بافی
شروع قالیبافی در سیستان به دو هزار سال پیش برمی گردد که اقوام سکایی در دشت زرخیز سیستان ساکن شده و به کشاورزی پرداختند و بافندگی خود را همچنان حفظ کردند. قوم مذکور در قرن پنجم ق.م. قالی و گلیم می بافتند و نمد تولید می کردند و از گورهای آنان در شمال آلتایی واقع در سیبری، قالی، گلیم و نمد به دست آمده است. در نوشته های اوایل دوره اسلامی، سیستان دارای بهترین بافته های ابریشمی و پشمی بوده است. شهرت بافته های سیستان در آغاز دوره اسلام نشان از سابقه طولانی و درخشان قالی بافی در منطقه دارد. کشف “قالی پازیریک” نشان می دهد که این قالی توسط اقوام سکایی بافته شده است و به جرأت می توان گفت سکاها نخستین کسانی بودند که بافته هایی بسیار زیبا از خود به جای گذاشته اند.

طرحهای قالی سیستان شبیه به نقش های ترکمن است و نقش های اصیلی چون بلوچی، مددخانی، فتح اللهی و غیره که در اکثر نقاط ایران شناخته شده و در استان های کرمان، خراسان و مازندران مشتری های قدیمی دارند. طرحهای مذکور بدون داشتن طراح و نقاش، به صورت ذهنی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده اند. قالی بافان سیستانی به واسطه زندگی غیر ساکن از دارهای افقی استفاده می کردند ولی در حال حاضر دارهای آنان به دارهای عمودی تغییر یافته است.
گلیم بافی
از دیگر رشته های مهم صنایع دستی که هم در سیستان و هم در بلوچستان رایج است، گلیم بافی است. گلیم بیشتر توسط زنان چادرنشین که دامدارند، بافته می شود که از پشم دامهای خود برای مواد اولیه گلیم بهره می برند.

نقشهای گلیم اکثرا سنتی و بدون طرح و الگو است و بیشتر از نقش های سوزن دوزی بلوچ استفاده می شود، رنگهای مورد مصرف در مایه تیره است و رنگهای مشکی، زرشکی و قرمز و اندکی رنگ سفید یا زرد به کار می رود.
سوزن دوزی
بدون تردید سوزن دوزی بلوچ را باید در زمره یکی از اصیل ترین و جالب ترین رشته های صنایع دستی کشور به حساب آورد که آوازه شهرتش به فرسنگها دورتر از این خاک نیز رسیده و مردم بسیاری از نقاط مختلف جهان، بلوچستان را به پشتوانه آن می شناسند. هنر ظریف و پر سابقه ای که هیچکس به درستی نمی داند از چه زمانی در ایران شروع شده است. آنچه مسلم است تقریبا تمامی زنان و دختران بلوچ که در فاصله سنی چهار تا چهل سالگی (و حتی گاه تا شصت سالگی)، دست اندر کار آن به حساب می آیند. در زندگی ساده و به دور از تجمل زنان بلوچ، شاید مهمترین وسیله تزئین لباس همین سوزن دوزی است. اگر از آنان بپرسید از چه زمانی پیراهن خود را سوزن دوزی می کنند، آن را وصیت پدران خود می دانند و مانند هر هنر قومی نمی توانند منشأ آنرا تعیین کنند.

سوزن دوزان بلوچ با نقش گل ها و بوته ها و ترکیب رنگ ها، طبیعت رنگین و زیبایی آفریده و جهانی ساخته اند که در اندیشه و خیالشان شکل می گرفته است. طبیعت را آن چنان که دوست داشته و می خواسته اند ترسیم کرده اند، نه به آن شیوه و شمایلی که وجود دارد. پیراهن بلوچ با چهار قطعه تزئین یافته است که عبارتست از یک قطعه پیش سینه، دو قطعه سر آستین و قطعه دیگر که در زیر پیش سینه به طور عمودی تا پایین پیراهن دوخته می شود و جیب یا در اصطلاح محلی “گوپتان ” نامیده می شود.

سوزن دوزی بلوچ به صورت پیش سینه، جیب، سرآستین، پادامنی، سجاده، نوار، کراوات، کمربند، کوسن، دستمال، رومیزی، پرده، سفره، اشارپ و پارچه کلهمک آباژور ارائه می شود. از طرحهای اصیل مورد استفاده در سوزندوزی بلوچ می توان از طرحهای گل سرخ، چشم ماهی و مروارید نام برد. پریوار دوزی و توردوزی نیز از دیگر انواع رودوزیهای بلوچستان است.
خامه دوزی
خامه دوزی بسیار شبیه سوزندوزی بلوچ است با این تفاوت که در آن فقط از نخ سفید یک رنگ استفاده می شود. این هنر تنها در روستاهای سیستان رواج دارد. محصولات خامه دوزی شامل عرقچین، لباس، پیش سینه، جانماز، رومیزی و … است، که اکثرا برای افراد مسن خاص تهیه میشود.

سیاه دوزی
نوع دیگر سوزن دوزی در سیستان، سیاه دوزی است که در آن از نخ سیاه ابریشم استفاده می شود و روی لباس مورد استفاده قرار می گیرد. خامه دوزی و سیاه دوزی تنها جنبه خود مصرفی داشته و فقط بین اهالی سیستان خرید و فروش می شود.

سکه دوزی
تنها مورد دیگر تزئین منازل بلوچ و خانواده های بلوچ پس از سوزندوزی، سکه دوزی بلوچ است. سکه دوزی را یا به دیوار می آویزند و یا جهت تزیین روی رختخواب می اندازند و یا در عروسی ها به گردن شتر می آویزند.

به جهت وجوه اشتراک فراوانی که بین اهالی بلوچستان ایران با اقوام ساکن در کشورهای مجاور منطقه از نظر قومی، نژاد، زبان و فرهنگ وجود دارد، مشابهت هایی هم در هنرهای دستی ساکنین این مناطق وجود دارد که امری کاملا طبیعی است. بهمین دلیل تشابهاتی بین سکه دوزی بلوچ ایران با محصولات هند و پاکستان وجود دارد.
سفالگری
کلپورگان مرکز تولید نوعی سفال در بلوچستان است که در ۳۰ کیلومتری شهرستان سراوان واقع شده و نوع خاص کلپورگان در ایران کاملا مشخص است و شباهتی از نظر تولید و رنگ به سفالهای دیگر مناطق ایران ندارد. سفال کلپورگان توسط زنان بلوچ و به صورت کاملا ابتدایی تولید می شود.

در ساخت سفال، مردان فقط وظیفه حمل خاک از تپه تا محل سفالگری و آماده کردن گل را به عهده دارند و تمامی مراحل ساخت همانطور که گفته شد توسط زنان انجام می گیرد. گل با دست زنان سفال ساز شکل می گیرد و تراش داده می شود و با سیاه قلم تزیین می شود. نقش ها ساده و هندسی است. مصنوعات ساخته شده شامل: دیگ، سینی، کوزه، قلیان، گلدان، لیوان، قوری، مجسمه حیوانات و … است.
زابل
تاریخچه شهر زابل
این شهرستان در قدیم سیستان و نیمروز خوانده می شد. محلی که امروزه زابل نامیده می شود، پیش از آن زمین هایی با تپه هایی از ماسه های روان و رسوبات دریایی بود که قسمتی از آن در مسیر رودخانه قرار داشت. با کم شدن آب رودخانه بر وسعت خشکیهای اطراف آن افزوده شد و با اتصال این منطقه به روستای حسین آباد، آبادی بزرگی تشکیل گردید. بعدها تأسیس پادگان نظامی بر اهمیت آن افزود در سال ۱۳۱۴ شمسی بر طبق تصویب هیأت وزیران ، آن آبادی را زابل نامیدند و در سال ۱۳۱۶ شمسی به مرکز سیستان تبدیل شد. از ارتفاعات مهم این شهرستان کوه خواجه یا رستم است که در غرب قرار دارد. در برابر این کوه تصویری از رستم پهلوان که گرزی دو سر در دست دارد، نقش بسته است. در دامنه های جنوبی آن نیز ویرانه بناهای منسوب به دوره اشکانیان به جا مانده که در زمان خود بسیار با شکوه بوده است. زابل امروزی شهری نسبتأ توسعه یافته و مجهز به انواع خدمات مورد نیاز جامعه شهری است.
مراکز باستانی و تاریخی
میل قاسم آباد
این مناره را از آن جهت «میل قاسم آباد» نام نهاده اند که روستای قاسم آباد نزدیکترین مکان به این یادگار تاریخی است. این مناره در مکران قاسم آباد زابل واقع شده است. قسمت فوقانی مناره شکسته و ریخته است. به همین دلیل تعیین ارتفاع آن ممکن نیست. شکستگی ها و تخریبهای فراوانی در قسمتهای مختلف بدنه مناره مشهود است و در ورودی آن بر اثر تخریب و فرسایش به شکل گودالی در آمده است. بنای مناره بر روی یک صخره پست استوار و مشرف بر زاهدان قدیم است و در شمال غرب این شهر ویرانه قرار دارد. تمام ساختمان های پای مناره از خشت خام و کاهگل ساخته شده بود و آجرهای پخته را صرفا در کارهای تزئینی و حاشیه های آرایشی و دیگر جزئیات معماری استفاده می کرده اند. حتی طاق درهایی را که در حد فاصل بین اتاق ها تعبیه شده از خشت خام می ساخته اند. تنها در پای دیوارها آجر پخته به کار رفته است.
شهر سوخته
شهر سوخته در شصت کیلومتری جنوب زابل کنار جاده زابل و در شش کیلومتری قلعه رستم واقع شده و مشتمل بر تپه هایی است که بیش از پنجاه متر ارتفاع ندارند. وسعت آن دو کیلومتر و نیم میباشد. این مکان بی گمان روزگارانی دراز یکی از مهم ترین مراکز شهرنشینی آسیا در عصر مفرغ بوده است. قدمت این تمدن را به ۳۵۰۰ تا ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد تخمین می زنند. ضمن کاوشهای علمی، بنای مستطیل شکلی با اطاقهای چهارگوش، راهرو و پلکان هایی نمایان شده که به وسعت تقریبی پانصد متر مربع است. دیوارهای ضخیمی از خشت به بلندی سه متر در انتهای این کاخ باستانی، که نشانگر وقوع آتش سوزی پردامنه و مهیبی است، به جای مانده است. از جمله این نشانه ها تیرهای سوخته و اسکلت انسانی است که دسته هاون در دست راست دارد. چنین می نماید که این بناها به بیست سال اول هزاره دوم پیش از میلاد تعلق دارد و از اهمیت باستان شناختی ممتازی برخوردار است. از جمله اشیایی که ضمن کاوش در تپه های شهر سوخته هخامنشی به دست آمده، پیکر مفرغی زنی است که کوزهای بر سر دارد و متعلق به نیمه دوم هزاره سوم پیش از میلاد است. ظرفهای سفالی گوناگون به رنگ های متفاوت که اکثرا نخودی، برخی منقوش و بیشتر بی نقش است، قدمت شهر سوخته را نشان میدهد کاوشهای مقدماتی که در این شهر و پیرامون بمپور و بردسر به عمل آمده است نشان میدهد که مردمان این سرزمین ها در هزاره چهارم، سوم و دوم پیش از میلاد تمدن درخشان و همانند تمدن هند و بین النهرین داشته اند. در حفریات شهر سوخته تعدادی قبر به شرح زیر به دست آمده است گودال های ساده: از نظر شکل خارجی قبور گودالی دارای فرم منظمی نیستند و شکل های چهارگوش، راست گوش و گاهی نزدیک به دایره دارند. عمق این گورها از سطح زمین بین چند سانتی متر تا یک متر در نوسان است. البته فرسایش خاک باعث عدم دقت اندازه گیری ابعاد قبور است. به طور کلی از این گورها یک بار و به ندرت دوباره استفاده شده است و گاهی نیز دو جسد را یک جا دفن کرده اند که در این مورد یکی از اسکلتها معمولا متعلق به کودکان است.

گودال های دوقسمتی : این نوع اول است، با این تفاوت که بیشتر آنها شکل دایره دارند. اکثر این قبور در لایه سنگ ریزهای قرار دارد و به وسیله تیغه ای متشکل از یک تا پنج خشت به دو بخش تقسیم شده اند. این خشتها از نوع خشتهای به کار برده شده در ساختمانهای شهر سوخته است. اسکلتها معمولا در قسمت شمال قبور قرار داده شده اند. این نوع قبور از گورهای نوع اول بزرگتر است و در آنها نیز یک اسکلت و به ندرت دو اسکلت دیده میشود قبور سردابهای این نوع قبور بدون شک جالب ترین نوع قبور یافت شده در شهر سوخته به شمار میرود. گورها به صورت یک چاله زیرزمینی بیضی شکل در یک طرف کنده شده اند. این دخمه ها یا چاله ها معمولا صد و هشتاد سانتی متر عمق دارند، در صورتی که عمق طرف دیگر سردابه تنها صد و بیست سانتی متر است. قسمت ورودی گور با یک دیوار خشتی پوشانده شده است که خشتهای آن از نوع خشتهای به کار برده شده در قبور دو قسمتی است. وقتی در گور با این دیوار بسته میشد قسمت دیگری خالی می ماند. برخی از این قبرها دو بار مورد استفاده قرار می گرفته اند. معمولا بقایای جسد اول را جمع کرده و در کنار سردابه می گذاشتند و سپس جسد جدید را در قبر جای می دادند. اشیاء موجود در این قبور بیشتر در قسمت پایین ورودی پیدا شده اند قبور شبیه سردابه ای یا سردابهای کاذب فرق این قبور با سردابهای حقیقی در آن است که به جای ساختن سردابه، ابتدا یک گودال معمولی کنده و سپس در یک طرف آن با خشت اتاقکی ساخته اند. بقیه امور مانند تدفین قبور سردابه ای است. قبور خشتی: این قبور نادر و شکل آنها راست گونه است. مساحت این نوع قبور سه و نیم متر مربع است و دیوارهای آنها به وسیله یک رشته خشت افقی پوشانده شده است. بزرگترین قبر در این قبرستان متعلق به پیرمردی است که به پهلوی چپ خوابانده شده است و قبرش دویست و ده سانتی متر طول و هفتاد سانتی متر عرض دارد. این قبر با استفاده از دو ردیف خشت ساخته شده و دیوارهای آن در داخل اندود شده اند.
شهر باستانی زرنج
ویرانه های شهر باستانی زرنج، پایتخت قدیم سیستان، در جلگه ای که در اطراف دریاچه هامون واقع شده، باقی مانده است. آثار ویرانه ها معرف زمان آبادی و پایتختی این ناحیه مشهور تاریخی در دوران باستانی و پیش از اسلام می باشد. بدیهی است با شروع کاوشهای علمی و مطالعات تاریخی آثار و بناهای فراوانی در منطقه زرنج از ادوار پیش از تاریخ و دوران هخامنشی، اشکانی، ساسانی و اسلامی کشف خواهد شد. از این شهر که حدود ۱۱۱۹ سال قبل پایتخت سیستان بود، اثری نیست. در وصف این شهر، در کتاب حدودالعالم آمده است: «شهری با حصار و پیرامون آن خندق است و اندروی رودهاست، و اندر خانه های وی آب روان است، دارای پنج در آهنی است و گرمسیر است و برف نمی بارد بعضی نیز پایتخت سیستان را همان آبادی معروف به «ارم شهرستان» می دانند و روایتی هم هست که پایتخت سیستان قبل از زرنج، «رام شهرستان» خوانده می شد. تغییر مسیر هیرمند و شاید هم طغیان آن باعث شده است که آبادیها و شهرستان های قدیم این ناحیه خراب شوند.

ممکن است حفریات تاریخی بسیاری از این مسائل را روشن نماید؛ در روایت محلی سیستان افسانه ای در مورد خرابه های معروف به «سابورشاه» است. بدین ترتیب که داماد سابور در شهرستانی از آبادی های سیستان می زیسته است. دختر سابور شاه به بچه اش می گوید که وقتی پیش پدربزرگ خود رفتی هرچه رونما به تو داد نپذیر و در خواست کن که سهم ما را از آب هیرمند دو چندان کند.
و چو آن چنین درخواست کرد و پدر بزرگ بخشید، شهر که در شمال کوه خواجه قرار داشت زیر آب رفت. هر چند این داستان جز افسانه ای بیش نیست، اما حکایت از واقعیتی انکارناپذیر دارد و آن این که خرابه های سابور شاه بقایای شهری است که روزی بر اثر طغیان هیرمند یا تخریب یا شکسته شدن سد به زیر آب رفته است. ظاهره زرنج در صدر اسلام، در زمان یعقوب لیث و جانشینان وی پایتخت سیستان بوده است.
بقایای شهر زاهدان کهنه
بقایای شهر زاهدان کهنه در بخش پشت آب زابل واقع شده است و مربوط به دوره تیموری است این محل بنا به روایتی محلی است که تیمور در آنجا یک پای خود را از دست داد.
تپه دهانه غلامان
این تپه در فاصله ۴۴ کیلومتری شهر زابل و چهار کیلومتری قلعه نو واقع شده است. دهانه غلامان تپه ای مصنوعی به ارتفاع بیست و هشت متر است که در نزدیکی کوه خواجه، شهر سوخته و قلعه سام قرار دارد. پس از مدتی خاکبرداری از این تپه، آثار ساختمانی عظیم، بناهای مفصل و باشکوه و در مجموع شهر نسبتا وسیعی نمایان شد. این بناها از گل خام است و آجر و سنگ در آنها به کار نرفته است و این عجیب نیست، چون در سیستان سنگ نایاب است و خاک سراسر این سرزمین را فراگرفته است که وقتی گل شود، مانند آجر سفت و سخت میشود. در قسمت شمال غرب دامنه تپه دهانه غلامان آثار یک معبد مربوط به دوران هخامنشی به ابعاد ۵۴ × ۵۴ متر کشف و خاکبرداری شده است. در چهار گوشه این معبد چهار برج دیده بانی وجود داشت. این معبد در دو نوبت مورد استفاده قرار می گرفت و بنای آن دو طبقه بود. در قسمت شمال دهنه غلامان بنای بزرگ مستطیل شکلی دارای چهل و پنج اتاق اصلی و دو اتاق الحاقی کشف شده است. این بنا فقط یک ورودی در قسمت شرق دارد. پس از گذشتن از تنها در ورودی این بنا وارد شدن به حیاط، از ورودی های شمالی، شرقی، جنوبی و غربی داخل حیاط می توان وارد اتاق های اطراف شد. در داخل این بناهای عظیم ستون های قطوری به ابعاد ۱۱۰x۱۱۰ سانتی متر وجود دارد که در قسمت شمال و جنوب نه عدد و در مشرق و مغرب هفت عدد است. در بعضی قسمت ها ستون ها در دو ردیف است. مصالح ساختمانی در تمام ابنیه این شهر باستانی اکثرأ از خشت است به جز آثار ذکر شده تعداد زیادی آثار سفالی و سنگهای آسیاب دستی و اشیا کوچک چوبی و استخوانهای گراز و چند اثر مهر بر روی گل و آثار ساختمانی نیز پیدا شده است.

ساختمان قدیمی دهانه غلامان مقر حاکم آن ناحیه بود که در زمان هخامنشیان وسعت و آبادانی فراوانی داشت و چون در مرز شرق و نزدیک سرزمینی بود که پیوسته بیم تاخت و هجوم اقوام صحراگرد از آن می رفت، همیشه حاکمی لایق و مدیر و مدبر و منسوب به دودمان شاه بر آنجا حکومت می کرد. خندقی به عرض حدود سی متر (که اینک با گل و لای پر شده) ویرانه های درون شهر را از تپه های بزرگ جدا می سازد. گل و لای خندق تا پای تپه رسیده است. اطراف خندق پر از آجر است و به وسیله همین آجرها، علیخان سنجرانی قلعه کنونی را بنا نموده است. این قلعه به نام پایگاه نادعلی معروف شده و بدین ترتیب مکان قدیمی، اسمی جدید یافته است.
آتشکده کرکوی
این آتشکده در ناحیه کرکوی سیستان واقع شده و آثار و بقایایی از آن مشهود است. ویژگیهای معماری، شکل بنا و کارکرد آن نشانگر این است که این آتشکده به دوره ساسانیان تعلق دارد.

جاذبه های طبیعی
کوه خواجه
یکی از آثار تاریخی ارزشمند و جالب توجه استان، کوه خواجه است که در سیستان واقع شده است. این کوه به ارتفاع تقریبی نهصد متر مانند جزیره ای در وسط دریاچه هامون قرار گرفته است. بالای این کوه آثار آتشکده و کاخ عظیمی نمایان است که عمارات مختلف آن مشرف بر حیاط وسیعی است. در چهار طرف آن چهار رواق ستوندار قرار گرفته که قوس های آنها هلالی است. این کاخ آثار زیادی از گچبری های قدیمی متقاطع، خطوط شکسته متوازی و نقاشی دیوار با نقش برش های اکانت و خدای یونانی اروس (خدای عشق) سوار بر اسب و نقاشی های متعدد دیگر را
در بردارد. آتشگاه کوه خواجه مرکب از تالار چهار گوشی است که سردربزرگی دارد و در اطراف تالار راهرویی است که پوشش آن به صورت گهوارهای هلالی است. تاریخ ساختمان این آتشکده را حدود قرن اول میلادی می دانند و ویرانه های اطراف آن را هم به دوران اشکانی و ساسانی نسبت می دهند.

در قسمت جنوب کوه خواجه پرستشگاهی وجود دارد که به کرچک چل گنجه معروف است و از گل بنا شده است. این بنا جایگاه پرستش ناهید (آناهیتا) و از نوع قلع های دختر است که پرستشگاه ناهید محسوب می شدند. از آثار بعد از اسلام این مجموعه آرامگاه خواجه مهدی ابن محمود خلیفه است که به صورت اتاق خشتی به ابعاد ۹ ۶ متر میباشد و در بالای کوه قرار گرفته است. بنای بعدی کوه خواجه، زیارتگاه «خواجه غلطان» است که هنوز مورد تقدیس مردم است و هر سال در آنجا قربانی ها می کنند. «زیارتگاه پیر گندم بریان» در همین تپه است و قبرستانی نیز در آنجا قرار دارد. مردم سیستان در هفته اول فروردین به زیارت این محل می روند و گندم بریان نذر می کنند. احتمال دارد که نام «اوشیدا» که در اوستا نام کوهی است همین کوه باشد. سنگ آتشگاهی که از آتشکده این کوه به دست آمده کاملا مشابه آتشگاه آپادانای شوش است که به زمان هخامنشیان مربوط است. سایر آثاری که در این کوه به دست آمده بیشتر مربوط به قوم «سکا» است که در حدود قرن دوم میلادی به این سرزمین مهاجرت کرده اند. در هر حال، کوه خواجو و مجموعه آثار باستانی دوره های مختلفی که در دامنه آن وجود دارند، همراه با چشم انداز زیبای هامون و ویژگیهای مردم شناسی ساکنان پیرامون آن، یکی از جاذبه های ممتاز جهانگردی استان سیستان و بلوچستان به شمار می آید.
رودخانه هیرمند و چاه نیمه
این رودخانه، تنها شریان حیاتی سیستان است که از طرف کوههای بابا در افغانستان سرچشمه می گیرد، و پس از طی مسافتی در حدود ۱۰۵۰ کیلومتر وارد دریاچه هامون می شود. تمام آب مصرفی دشت سیستان از طریق این رود تأمین می شود. در ضمن، دوام رودخانه های منشعب از آن و دریاچه و مخازن چاه نیمه، همه بستگی به جریان آب هیرمند دارد. هیرمند (جریکه یا جاریکه) در مرز ایران و افغانستان به دو شعبه تقسیم میشود. شعبه اصلی به نام رود مشترک یا پریان (که یاریان مشترک هم نامیده میشود) قسمتی از مرز مشترک دو کشور را تشکیل میدهد، سپس وارد افغانستان می شود. شعبه دیگر، در خاک ایران است که خود به دو شاخه تقسیم می شود. یکی به طرف چاه نیمه و دیگری به طرف مناطق کوهک و زهک می رود که دو سد انحرافی در این دو منطقه بر روی آن احداث شده است.

سد سیستان نیز بر روی شاخه ای که از طریق چاه نیمه تأمین می شود، احداث شده است در قسمت جنوب دشت سیستان و در حوالی مصب هیرمند، گودال های طبیعی بزرگی وجود دارد که در حال حاضر از آنها بهره برداری می شود. این گودالها ضمن ذخیره آب برای آبیاری مناطق بیشتری از سیستان، از زیان های وارده در مواقع سیلابی شدن رودخانه هیرمند جلوگیری می کند. مساحت این مخازن که به صورت دریاچه کوچکی در آمده، در حدود چهار هزار و هفتصد هکتار است. از این مخازن علاوه بر آبیاری، میتوان برای پرورش ماهی نیز استفاده کرد. حداکثر گنجایش این مخازن ششصد و شصت میلیون متر مکعب است و ظرفیت قابل بهره برداری سالانه آن تا سیصد و چهل میلیون متر مکعب نیز میرسد.
منطقه حفاظت شده هامون
این منطقه با دویست و یک هزار و یکهزار و شصد و دو هکتار وسعت شامل دشت هامون، دریاچه یا تالاب هامون و رودخانه هیرمند می شود. اهمیت این منطقه بیشتر به دلیل زیستگاه انواع حیات وحش، امکان پرورش ماهی، وجود انواع پرندگان و تأمین علوفه دامها از نیزارها و استفاده از نیها جهت حصیربافی می باشد.

پرندگان و جانوران وحشی این منطقه عبارتند از : پلیکان و فلامینگو، پرندگان مهاجر آبی، تیهو، زنگوله بال، کورکر (باقرقره)، خرگوش، شغال، کفتار، کاراکال، یوزپلنگ، گراز و آهو. مراتع و نیزارهای اطراف دریاچه اغلب اوقات سرسبز و متراکم هستند و زیبایی خیره کننده ای به این منطقه می بخشند. این اکوسیستم یکی از زیباترین تالاب های ایرانی است.
دریاچه هامون
دریاچه هامون یکی از پدیده های طبیعی ارزشمند از نظر ملی و بین المللی و در خور توجه ویژه است. ارزش اقتصادی آن از دیرباز شناخته شده است و در طول صدها سال مردم حاشیه نشین تالاب از برکت و نعمات گیاهان، پرندگان و آبزیان آن بهره مند شده اند. این منطقه ویژه و منحصر به فرد، پناهگاه بسیاری از گونه های نادر و در خطر انقراض حیوانی و گیاهی و حمایت کننده زنجیره های غذایی در پهنه دشت کویر است.

علاوه بر ارزش اقتصادی، ارزشهای اکولوژیکی هامون نیز در خور توجه فراوان است. این دریاچه مأمن مناسبی برای استقرار آشیانه و تولید مثل انواع مختلف پرندگان و بعضی مهره داران دیگر است. گونه هایی از ماهی ها برای تخم ریزی، پوشش گیاهی فشرده درون آب را ترجیح داده و هنگام تولید مثل در چنین مکانهایی تجمع می کنند. همچنین پوشش گیاهی هامون محل مناسبی برای مخفی شدن و در امان ماندن بعضی از پرندگان، پستانداران و سایر آبزیان از جمله شاهین ها، عقابها و باکلانها است. پوشش زیر آب دریاچه نیز همراه با نیزارهای آن در تأمین نیازهای حیات وحش نقش اساسی دارند. دریاچه هامون برای بعضی از موجودات زیستگاه دائمی و برای تعدادی دیگر سکونتگاه موقتی و محل گذر و تغذیه محسوب می شود.